دانلود کتاب روانشناسی صوتی: آموزش تفسیر نقاشی کودکان
✔ تفسیر نقاشی کودکان از روی نمادها:
در نقاشیهای کودک، تفاوت بسیار گستردهای میزان تفکر منطقی و آگاهانه و رفتار ناخودآگاه و همچنین بین ظاهر و باطن اشیاء و خودمحوری و مردمدوستی کودک به چشم میخورد.
در سنین زیر ۷ سال، کودک چیزی را میکِشد که فکر میکند باید باشد؛ بدون توجه به اینکه در عمل، آن را ببیند.
● آسمان و زمین:
"آسمان" به معنی الهام و پاکی است؛ ولی "زمین" به معنی ثبات و امنیت میباشد.
کودکان خیلی کوچک، هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمیکنند؛ ولی در سن ۵ یا ۶ سالگی که آغاز به درک دلایل منطقی میکنند، به کشیدن زمین نیز میپردازند.
● حیوانات:
اگر در نقاشی کودک شما، تصاویر حیوانات دیده میشود، ممکن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد که شما با صحبت کردن با کودک، پی به آن میبرید.
کودکی که در روستا زندگی میکند و یا حیوانات خانگی دارد و یا عاشق حیوانات باشد و یا حتی زیاد به باغ وحش برود، طبیعی است که حیوان بکشد.
پس فرهنگ و طرز زندگی کودک در خانواده، از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر کودک بهنوعی با حیوانات رابطه نداشته باشد و حیوان برای او در دسترس نباشد، تصویر حیوان در نقاشی او اهمیت خاصی پیدا میکند.
گاهی ممکن است کودک، احساس گناه و تقصیری را که تجربه کرده و جرأت نکرده آن را ابراز کند، در نقاشی و در قالب حیوان نشان دهد.
مثلاً کودکی که نسبت به برادر کوچکتر (تازه بهدنیا آمدهاش) حسادت میکند، در نقاشی ممکن است گرگ بکشد که این نشاندهنده ترس و دلهره کودک از تازهوارد کوچولو است.
اگر کودک به دلیلی، جز اینکه در محیط زندگی حیوانی دیده باشد، یا خودش حیوانی داشته باشد، یا اصولا حیوانات را دوست داشته باشد، حیوانی را نقاشی کند (معمولاً حیوانات وحشی).
ممکن است به دلیل احساس گناه و تقصیری باشد که کودک در موقعیت خاص حس کرده باشد و چون جرأت آن را ندارد که گناه خود را ترسیم کند، ترجیح میدهد احساسات و عادات و تمایلات خود را در قالب تصویر حیوانی نشان بدهد؛ درست مانند زمان بازی با عروسکهایش که برایش جالب و بسیار جذاب است؛ زیرا او میتواند آزادانه هر چه دلش میخواهد، از زبان عروسکهایش بیان کند؛ بیآنکه خود احساس گناه کند.
✔ توجه داشته باشید که در تجزیه و تحلیل نقاشی کودکان که کاری بسیار ظریف و حساس است، چون یک کار تخصصی و تجربی است، شما رأی قطعی نمیدهید.
کودک شما باید خودش به میل خودش، موضوع نقاشی را اتنخاب کند. شما نباید بالای سر او بنشینید و به او مداد رنگی داده و به میل خودتان دستور بدهید.
او در نقاشی کردن باید آزادی کامل داشته باشد و در پایان نقاشی، از کودک بخواهید که در مورد تصاویر کشیدهشده، برای شما حرف بزند.
اینگونه اطلاعات، به شما در تجزیه و تحلیل نقاشی کودک کمک میکند.
● خانه:
در نقاشیهای کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود. در شروع کار، معمولاً خانه به صورت یک مربع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد و سپس دیوارهای اطراف خانه کشیده میشود.
خانه، نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانوادهایست که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد.
خانههایی که کودکان ترسیم میکنند، ممکن است دارای باغچه و گل و درهای بزرگ و پنجره و پردههای رنگین باشد.
چنین خانهای، نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش میکند. برعکس اگر، خانهای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند و بهگونهای منزوی و دورافتاده ترسیم شود، معنای متفاوتی پیدا میکند.
مثلاً اگر این خانه بین سنین ۵ تا ۸ سالگی ترسیم شود، نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است.
بعد از ۸ سالگی، نشانگر احساس خودکوچکبینی و تنهایی کودک؛ و در نوجوانی، نشانگر شرم و حیای بیش ازحد و داشتن احساسات رقیق است.
● درخت:
بسیاری از روانشناسان، از درخت به عنوان موضوعی جهت شناخت شخصیت کودک استفاده کردهاند.
برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت، باید سه قسمت اصلی آن را مشخص کرد که عبارتند از ریشه، تنه، شاخه و برگها.
ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است؛ تنه پرثباتترین و مشابهترین عامل به خودِ کودک است، بنابراین، بیانگر مشخصات دایمی و عمیق شخصیت اوست؛ و شاخهها و برگها بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است.
مثلاً تنه درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود. بچهها در سنین قبل از دبستان، تنه درخت را بلند ترسیم میکنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن تنه درخت، اغلب نشانگر عقبافتادگی فکری و یا بیماریهای عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است.
برعکس اگر تنه درخت، کوتاه کشیده شود، نشانگر جاهطلبی و بلندپروازبودن کودک است.
تنه درخت ممکن است صاف یا کج، کشیده شود که در حالت دوم، نشانگر عدم ثبات کودک است.
شکل شاخهها و برگها و یا قسمتهای بالای درخت نیز دارای معانی مختلفی است.
به عنوان مثال؛ شکل منظم شاخهها نشان میدهد که کودک، کمتر به تمایلاتش متکی است و بیشتر به نتیجهگیریهای منطقی دست میزند و یا بالعکس، شکل نامنظم و درهم شاخهها بیانگر این است که با کودکی بلغمی مزاج و درخودفرورفته که آمادگی هیچگونه تغییر و تحولی را ندارد، روبرو هستیم.
گاهی نیز درختی که کودک ترسیم میکند، فاقد شاخه است که این امر، نشانگر عدم گسترش استدلال و تفکر منطقی و درگیر بودن فرد با عالم رویاست.
برگها نیز برحسب چگونگی ترسیم آن، تعابیر مختلفی دارند. مثلاً ترسیم برگهای منظم و یکشکل، مخصوص کودکی است که مسائل را بهسادگی میفهمد و قادر به ارتباط با دیگران است؛ و یا نشان دادن برگها بهصورت هالهای سبزرنگ در اطراف شاخهها، تمایل کودک به تاثیرگذاری و تسلط بیشتر بر روی محیط را نشان میدهد.
برگهای پاییزی و یا برگهای در حال ریختهشدن، بیشتر در نقاشیهای نوجوانان و کودکان منزوی دیده میشود.
چنین ترسیمی از برگ، مانند هر حرکت پایینروندهی دیگر، مبین یاس و سرخوردگی تلقی میشود.
● خورشید:
خورشید، به علت نقش مهمی که برعهده دارد و نیز تلالو آن، در نقاشیهای بیشتر کودکان دیده میشود.
تصویر خورشید، بیانگر امنیت، خوشحالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهشگران، نماد پدر مطلوب است.
وقتی رابطه پدر و کودک خوب است، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده میشود. هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده میشود.
اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطربکننده است، ترسیم میشود.
با وجود این، نحوه نمایش خورشید، مانند سایر موضوعهای نقاشی ممکن است به حال و حوصله لحظهای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد.
بنابراین قبل از هر قضاوت و تعبیری در این مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد، تا معلوم شود آیا این پدیده، مرتب تکرار میشود یا خیر؛ و آنگاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت.
● اتومبیل:
در جوامع امروزی، ماشین، نماد قدرت است و به همین دلیل، در نقاشیهای کودکان (مخصوصأ) پسرها زیاد دیده میشود.
به نظر «لونی» که آزمایش ترسیم ماشین را ابداع کرد، نوجوانان در سن بلوغ، از کشیدن تصویر انسان خودداری میکنند و تصویر ماشین را ترجیح میدهند، که خود به خود نشاندهندهٔ وابسته بودن فرد به دنیای خارج و ترجیح دادن زندگی سرد ماشینی بر دنیای انسانهاست.
● فاصلهٔ بین اشخاص در نقاشی:
اعضاء یک خانوادهی هماهنگ، در نقاشی کودکان همیشه دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت، نشانگر انس و الفت واقعی آنان و یا تمایل کودک به آنان است. ولی اگر کودکی فکر کند که خواهرش، بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است، خواهرش را بین پدر و مادر، و خود را دورتر از آنان قرار میدهد.
اگر یک کودک، نسبت به برادر کوچکش احساس حسادت کند و از اینکه برادرش جای او را در گسترهٔ عواطف پدر و مادرش بگیرد، وحشت داشته باشد، ممکن است در نقاشی، خود او را حذف کند؛ یا آنکه در موضع فرزند بزرگتر قرار دهد و خود را به شکل بچهٔ کوچکتر ترمیم کند و یا بالاخره بهسادگی جای او را بگیرد. …
در تحلیل و بررسی آثار بزرگسالان، بنای کار میباید بر اساس شرایط زیست و زندگی اجتماعیشان باشد؛ تنها از این رهگذر است که میتوان معلوم کرد زندگی روزانه، چه اثری در کار آنان بجای گذارده است.
در مورد نقاشی کودکان، این کار آسان است؛ زیرا کودکان بهسادگی از زندگی عادی روزانه و همچنین از خواستهها و آرزوهایشان، یعنی زندگی ذهنیشان متأثر میشوند. آنها بدون تشویش و هراس، آنچه را که حس میکنند و برایشان جالب است و آنچه که در سر دارند را با صداقتی آشکار و ساده شرح میدهند و به روشنترین وجهی، استعدادهای نهفته خود را نمایان میسازند.
تنها باید به آنها کمک کرده تا کمتر تحت تأثیر محیط ساختگی خارج از زندگی خویش قرار گیرد. اگر کودکی را همراه خود به صحرا یا کوه یا باغ وحش و پارک ببریم و از او بخواهیم آنچه دیده، نقاشی کند، نقاشی او درست برعکس آنچه دیده است، خواهد بود…
ممکن است کودکان در لحظه اول، شکل ظاهری چیزی را در نقاشی نشان ندهند؛ ولی اگر به همان نقاشی، درست و دقیق نگاه کنیم، مجموعهای واحد است و آیینهای است از روح و واقعیتی از فکر کودک نقاش.
در حقیقت میتوان گفت که در نقاشی کودکان، خودِ نقاشی مطرح نیست؛ بلکه موضوعی که کودک درباره آن نقاشی کرده و توضیحاتی که درباره آن میدهد، مطرح است و اهمیت دارد.
● نماد رنگها در نقاشی:
انتخاب رنگ از نظر روانشناسی، مفهومی بیچون و چرا دارد؛ ولی برای تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری از آن حتماً باید عامل سن کودک را در نظر داشت.
در حالت کلی، دو گروه رنگ وجود دارد: رنگهای گرم، رنگهای سرد.
رنگهای گرم عبارتند از "قرمز، زرد، نارنجی"، تحریککننده و سبب فعالیت و جنب و جوش، الهامدهندهٔ روشنی و شادی زندگی و مولد حرکت هستند؛ در حالی که رنگهای سرد (سبز، آبی، بنفش)، موجد حالتهای انفعالی، سکون، بیحرکتی و تلقینکنندهٔ غم و اندوه هستند.
به نظر "واسیلی کاندینسکی" اگر رنگ زرد در یک شکل هندسی قرار گرفته باشد، وقتی بهطور مستقیم به آن نگاه شود، موجد هیجان، ناراحتی، کوفتگی و برانگبزانندهٔ حالتی غضبناک میشود.
اگر تونالیتهٔ این رنگ تشدید شود، ممکن است برای چشم و مغز غیرقابل تحمل باشد.
رنگ آبی، برعکس، انسان را به سوی دقیق شدن در بینهایت سوق میدهد و اگر هر قدر بیشتر روشن باشد، انعکاس موجی خود را بیشتر از دست میدهد، تا آنجا که به آرامش خاموش رنگ سفید میرسد.
به نظر کاندینسکی، رنگ سبز مطلق، آرامبخشترین رنگهاست. این رنگ هیچ انعکاس موجی حاوی شادی و رنج و یا ترس ندارد و به هیچ طرفی در حرکت نیست؛ بلکه آرام و ساکن و راضی از خود است. رنگ قرمز، رنگی گرم و منبسط است، بر خلاف رنگ زرد که سبک و سطحی است.
قرمز، رنگی زنده و در عین حال پرنیرو و مصمم به نظر میرسد.
رنگ نارنجی، حرکت رنگ زرد و قدرت رنگ قرمز را دارد و رنگی زنده و چابک است.
بنفش، برعکس، قرمزی است سردشده، یعنی هوسی مهارشده یا انتهای یک رویا. در این رنگ، یک احساس درونی غم و تنهایی نهفته است.
رنگ سفید، که مجموع رنگهاست، احساس سکوت میدهد؛ زیرا همه چیز در آن محو میشود. این رنگ در خود حاوی بینهایت امکانات، و رنگی معرف سکوت است؛ نه مرگ.
در واقع، سفید، نماد جوانی و عدمی است قبل از نیست شدن.
به نظر کاندینسکی، رنگ سیاه، برعکس، نشانگر عدم و نیستی و مانند سکوتی ابدی بدون آینده و امیدی است.
بدین معنی که پایان راه یا آن توافقی را مینمایاند که در پایان کامل نطق پدید میآید.
تعادل بین سفید و سیاه در اصل، رنگ خاکستری است که نه صدا و نه حرکتی دارد و دارای سکوتی تسلیناپذیر است که با سکون سبز که از رنگهای زنده به وجود آمده، تفاوت دارد.
● نقاشی با کودکان ۱ تا ۲ سال:
از یک سالگی میتوان فعالیتهای سادهای را برای کشیدن نقاشی کودکان آغاز کرد.
از آنجا که هنوز ماهیچههای انگشت و دست کودک بهخوبی تقویت نشده، کودک نمیتواند بهخوبی ابزار نقاشی را در دست بگیرد؛ به همین دلیل، نقاشی کودک فقط یک نوع اثرگذاری ساده است و اولین اثرگذاری او، لکههای رنگ و خطهای بسیار کوتاه و ساده میباشد.
64,125 تومان